چرندیات یک ذهن شلوغ
چرندیات یک ذهن شلوغ

چرندیات یک ذهن شلوغ

Ntg

الان در واقع فهمیدم و میدونم که دیگه کسیو ندارم...کسی که دوسش دارم نمیتونم تمامِ خودم باشم برایِ اون.تمامِ وجودم و خودِ واقعیم و اونم نمیتونه تمامِ خودش باشه برای من...توی هرچیزی مراعات میشه توی احساسات ،حرف زدن و خیلی چیزا...

وقتی عشقم مال من نیست و بعد سالها دوست صمیمیمو میشه گفت ندارم یه جورایی بیشتر از قبل احساس تنهایی میکنم...

احساس میکنم زندگیم داره ریپیت میشه...مگه میشه ؟؟؟


نظرات 1 + ارسال نظر
... جمعه 8 آبان 1394 ساعت 23:40

آره چرا که نشه
یکی که منو به راحتی به راحتی سه سال رو به دو ساعت فروخت

شک نکن وقتی کسی میفروشت لیاقت نداشته....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.