یه مدتی ارامش زیادی داشتم.اما الان اصلا ارامش ندارم.میدونم اتفاقای جالبی قرار نیست بیفته.یه ترس عجیبی دارم یه ترس بزرگ.همش قلبم تند میزنه و از خواب میپرم .میدونم چ اتفاقایی هم قراره بیفته.خوب من منتظرشون هستم ولی فکر نمیکنم آماده اون اتفاقا باشم.یعنی من از پسش بر میام؟
دوباره روز و شبایی دارم که چند ساله متوالی داشتم.دوسشون ندارم ازشون فرار میکنم اما انگار نمیشه...
با اخلاق و شخصیتی که قبلا داشتم هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی حال و روزم مثل الان شه.اینده رو روشن میدیدم.فکر میکردم با توجه به هوش و درسم حتما یه کار خیلی خوب خواهم داشت و باتوجه به اخلاق خشکم هیچوقت کسی وارد دلم نشه و من بر خلاف بقیه به راحتی زندگی میکنم و هیچ وقت طعم نگرانی و دلتنگی و ناراحتیو...نخواهم چشید.
چند سال گذشته .....